دیرزمانی است که در تاریکی شب
ذره ذره به دنبالت می گردم
ولی افسوس چه سود
که تو هیچگاه نفهمیدی و ندیدی.
من به این خوشم
به گشتن و جستجویت
کجایی ای یار من
من از گشتن و نیافتن دگر خسته ام
نمیدانم وقتی تو را یافتم دیگر به چه امیدی زنده بمانم؟!
نویسنده » سارا » ساعت 8:25 عصر روز سه شنبه 90 آبان 24